در یک صبح آفتابی اخیر در سواحل رودخانه آدا در شمال ایتالیا، دانش آموزان مدرسه ای که در یک سفر کلاسی به ایمبرساگو – “شهر کشتی لئوناردو داوینچی” – در کنار یک قایق پهلو گرفته جمع شدند و به عنوان راهنما گوش دادند که چگونه پرواز پرندگان رودخانه، شکل گیری صخره های آن و عملکرد کشتی های آن الهام بخش نبوغ لئوناردو بود.
“چرا حرکت نمی کند؟” یکی از دانشآموزان حرفش را قطع کرد و به کشتی اشاره کرد که پشت یک زنجیر و تابلویی که روی آن نوشته شده بود: «خدمات معلق است.» شبیه یک عرشه تابستانی متروک در بالای دو قایق پارویی بود.
سارا آسپرتی، 45 ساله، پاسخ داد: “آب باید به اندازه کافی بالا باشد تا جریان بتواند آن را به حرکت درآورد.” پس اگر هر کدام از شما علاقه مند هستید.»
از حداقل 500 سال پیش، زمانی که سواحل متضاد آدا متعلق به دوک نشین میلان و جمهوری ونیز بود، کشتی ها بر روی جریان های آب و طناب کشیده بالای یک امتداد باریک رودخانه حرکت می کردند. لئوناردو زمان زیادی را در این منطقه گذراند و کشتی بدون موتور را در حدود سال 1513 ترسیم کرد. بعدها، اختراع کشتی یا بهبود آن به او نسبت داده شد، اگرچه مردم محلی می گویند هیچ کس با اطمینان نمی داند.
در قرن گذشته، بازتولید کشتیهای اصلی، استانهای لکو و برگامو ایتالیا را به هم پیوند داده و به کارگران کارخانه پشم اجازه رفت و آمد، یک پاپ جوان ژان بیست و سوم را برای بازدید از زیارتگاه مورد علاقه و اخیراً به گردشگران و دوچرخهسواران برای لذت بردن از مسیرهای طبیعت و رنگ زرد اجازه میدهد. مزارع کلزا
اما یک سال پس از بدترین خشکسالی ایتالیا در هفت دهه گذشته – زمانی که بیشتر اروپا برای بارندگی نفس نفس زد – زمستان بدون باران یا برف زیاد به بهار خشک در شمال این کشور تبدیل شده است. در پیمونت، مخازن آب در حال حاضر آب آشامیدنی یک روستای کوهستانی کوچک را تامین می کنند. دره رودخانه پو که معمولاً سرسبز و سرشار از برنج است، خشک است. در ماه مارس، یکی از اعضای پارلمان سنگهای رودخانهای را که از رودخانه خشک آدیجه جمعآوری کرده بود به صدا درآورد تا نخستوزیر جورجیا ملونی را به بیعملی متهم کند.
او پاسخ داد: “من موسی نیستم.”
در این ماه، دولت یک کارگروه برای مقابله با کمبود بارندگی ایجاد کرد، که به آدا نیز آسیب رسانده است، جایی که قوها روی آب میلغزند به طوری که جزایر پدیدار شدهاند، قایقهای پارویی در ساحل هستند و آخرین کشتیهایی که شهر آن را «لئوناردسک» مینامد. به یک نقطه عطف ثابت تبدیل شده است.
فابیو ورگانی، شهردار ایمبرساگو، در حالی که روی کشتی نشسته بود، گفت: «اگر به یک بنای یادبود یا چیزی ثابت تبدیل شود، معنای خود را از دست میدهد.» او گفت که این قایق برای گردشگران و یک موتور اقتصادی بود، اما مهمتر از آن، “جواهر خانوادگی شهر بود – ما نمی توانیم بدون آن بمانیم.”
شهردار گفت که مورد دردناک کشتی “شواهد یک مشکل جهانی” بود. او ادامه داد: این یک داستان علمی تخیلی نیست. ما اثرات واقعی را احساس می کنیم. آنچه مشکل شمال آفریقا بود، شاید واقعیت جنوب اروپا باشد. کمبود باران و بیابان شدن قلمرو.»
اما برخی از مردم شهر می گویند مشکل ایتالیایی که ترسناک تر از تغییرات آب و هوایی است، مقصر واقعی بی حرکتی کشتی از ماه می است.
جان کودارا، که صاحب مغازه ژلاتو در کنار کشتی است، گفت: «بوروکراسی».
از زمانی که آخرین اپراتورهای کشتی برای راه اندازی یک تاکسی آبی پردرآمدتر در دریاچه کومو باقی مانده اند، هیچ کس پیشنهادی برای گرفتن امتیاز 4500 یورویی در سال نکرده است، حتی اگر شهر اجاره دوچرخه کوهستان را به عنوان شیرین کننده پیشنهاد دهد.
شهردار میگوید هیچکس نمیخواهد کشتی را اداره کند، زیرا نمیتواند با جریانهای ضعیف کار کند، و سعی کرد در کافهاش به آقای کودارا توضیح دهد. اما ژلاتو ساز آن را نمی خرید. پس از رفتن شهردار، آقای کودارا، که تماسهای مردم محلی علاقهمند را دریافت کرد – او گفت: «باید موهای این مرد را ببینید» و تلفن را حجامت کرد – متقاعد شد که مهندسی کشتی میتواند آب کم را تحمل کند.
او زیر قاب عکس لئوناردو گفت: «منظورم این است که لئوناردو احمق نبود. او نشان داد که کشتی چگونه بر روی یک مدل چوبی کوچک ساخته شده توسط یک مستمری بگیر محلی کار میکند. ارزش آن 500 یورو یا نزدیک به 550 دلار است، و استدلال کرد که آب کم و جریان های ضعیف به این معنی است که اپراتورها برای حرکت دادن آن در کابلی که دو بانک را به هم وصل می کند، به گریس زانو نیاز دارند.
آقای کودارا با اشاره به عضله دوسر خود گفت: «نیروی کشتی اینهاست.
او گفت که چیزی که آنها به آن نیاز نداشتند مدرک پیشرفته دریانوردی بود، در حالی که از کافه خود بیرون آمد و برای تابلویی به افتخار “چهره انسانی کشتی” و خلبانان آن در قرن گذشته خط خطی کرد. آقای کودارا در حالی که به نام ها اشاره می کرد با تمسخر گفت: «هاروارد، هاروارد، هاروارد». همه آنها به هاروارد رفتند.
روبرتو اسپادا، 75 ساله، که پدرش یکی از آن کشتیرانان بود، گفت که او در 12 سالگی به هدایت کشتی کمک کرد و علاقهمند بود با انجام دوباره این کار به عنوان یک داوطلب به شهر کمک کند.
آقای اسپادا در حالی که به تابلوهای دیگر نصب شده در کنار کشتی که هم طرح لئوناردو و هم گزیده ای از “دوزخ” دانته در مورد شارون، “فریبان نفرین شده” را نشان می داد، به شهردار گفت: “فکر می کردم با مجوزم می توانم این کار را انجام دهم.” “
یک راننده کامیون بازنشسته و رئیس انجمن ماهیگیری محلی – که کشتی را به عنوان آرم خود دارد – آقای اسپادا گواهینامه قایقرانی داشت اما وقتی شهردار تمام گواهینامه ها و حلقه های بوروکراتیکی را که برای خلبانی کشتی باید انجام می شد توضیح داد گیج به نظر می رسید. کشتی
آقای ورگانی، شهردار گفت: «این یک فرآیند واقعا طولانی است.
در این میان، این رودخانه در یکی از کمترین عمق خود در چند دهه اخیر قرار دارد.
داوطلبانی که از بسترهای گل در امتداد ساحل رودخانه مراقبت میکردند، خاک را چنان خشک میدانستند که بیلهای خود را پایین میآوردند و برای مرتب کردن آن از دمنده برگ استفاده میکردند. دوچرخه سواران در حالی که کفش های دوچرخه سواری خود را روی سکوی کشتی کلیک می کردند، از زنجیر عبور کردند تا نسبت به سطح پایین رودخانه ابراز همدردی کنند. یکی از آنها، روبرتو والسکی، 63 ساله، که به یاد می آورد که در نوجوانی با ماشین خود از کشتی عبور می کرد، نگران بود که بارش برف ناچیز در پیست های اسکی در زمستان امسال به این معنی باشد که “ما در این تابستان رنج خواهیم برد.”
آقای ورگانی نگران بود که حتی اگر آسمان باز شود، مقامات دریاچه کومو، که رودخانه را تغذیه میکرد، آب را ذخیره کنند و “شیر آب را بسته نگه دارند” تا از بقای خود دریاچه اطمینان حاصل کنند. وضعیت تاریک به نظر می رسید. نیروگاه های برق آبی منطقه از قبل جیره بندی آب را آغاز کرده بودند.
جوزپینا دی پائولا، 64 ساله، از غذا دادن به غازها مکث کرد تا در مورد اینکه چگونه دوچرخه کوهستان خود را سوار کشتی می کرد، صحبت کرد، اما اکنون در کنار ساحل قدم زد، جایی که “من ماهی های مرده زیادی پیدا کردم.”
فلاویو بسانا، 70 ساله، نگهبان محیط زیست پارک محلی، روز مرخصی خود را با قدم زدن در مسیر چند صد ساله کنار رودخانه سپری می کرد. او به صخرههایی اشاره کرد که الهامبخش مناظر در «باکره صخرهها» لئوناردو هستند.
آقای بسانا با اشاره به پایین تخته سنگ گفت: “همه اینها معمولاً با آب پوشانده می شود.” “در 40 سال، من هرگز رودخانه را به این شکل ندیده بودم.”
در نزدیکی مرکز شهر کوچک ایمبرساگو، این میدان با یک مدل بزرگ چوبی از کشتی تزئین شده است. از دست دادن جاذبه اصلی به این معنی است که گردشگری در روزهای هفته تا حدی کاهش یافته است. والنتینو ریوا، 66 ساله، که پدرش در دهه 1970 کشتیران بود، پیراهنهایش را در مغازه خشکشویی در میدان اصلی اتو میکرد و روزهای پرنشاط بیشتری را به یاد میآورد.
در حالی که آهن خش خش می کرد، گفت: «قبلاً مردم در میدان بودند. “آن زمان ها به پایان رسیده است.”
غروب شد و نسیم ملایم روز خاموش شد و رودخانه را مانند گودال قیر ساکن کرد. آن سوی آب، در سمت برگامو، آنجلا ماسترونی، 64 ساله، با همسرش در کنار خیابان لئوناردو داوینچی و روبروی بندر کوچکی که کشتی دیگر به آنجا نمی رود، نشسته بود. آنها خاطرات رفت و آمد با کشتی را به یاد آوردند، پرندگان را تماشا کردند و از آینده نگران بودند.
او گفت: «ماههاست که باران نمیبارد. «تابستانها بسیار گرمتر هستند. سال گذشته خورشید همه چیز را سوزاند.»
درست در همان لحظه، نم نم نم نم باران ملایمی از آسمان بارید، رودخانه را زیر آب گرفت و سکوی کشتی را در ساحل دیگر دید. سپس به همان ناگهانی متوقف شد و آسمان صاف شد.
او گفت: “این دو قطره است.” “این کافی نیست.”