چرا “قوانین” سیاست همیشه افراد خارجی را از سیستم باز نمی دارد؟

در طول سال‌ها، متوجه الگوی تکراری در ایمیل‌هایی شده‌ام که از خوانندگان درباره ستون‌هایم درباره استبداد، پوپولیسم راست افراطی، عقب‌نشینی دموکراتیک و موضوعات مرتبط دریافت می‌کنم: یک نوع شوک بسیار مشابه در اخبار، و یک نوع بسیار مشابه. نگرانی در مورد آنچه ممکن است برای آینده باشد.

این پیام ها از ساختاری خشن پیروی می کنند: شوکه شدن از اخبار، اما برجسته‌ترین جای تعجب است زیرا به نظر می‌رسد این رویداد با قواعد ظاهری موفقیت سیاسی در تضاد است که، همانطور که بسیاری از مردم آنها را درک می‌کردند، باید چنین سیاستمدارانی را غیرقابل انتخاب می‌کرد.

و سپس نگرانی در مورد آینده مطرح می شود: اگر آن قوانین اعمال نمی شد، خوانندگان تعجب کردند که چه نتایج دیگری ممکن است در آن صورت ممکن باشد؟

بنابراین، برای مثال، زمانی که دونالد ترامپ در انتخابات سال 2016 در ایالات متحده پیروز شد، بسیاری از مردم با ارسال ایمیل، شوکه خود را اعلام کردند که ممکن است برای اینکه نامزدی پس از اینکه علناً از مهاجران مکزیکی به عنوان «متجاوز به عنف» یاد کرد، یا گفت که یک قاضی فدرال به دلیل میراث آمریکایی مکزیکی خود نمی تواند بی طرف باشد، در انتخابات پیروز شود و متعجب بود که این ممکن است برای آینده دموکراسی آمریکا چه معنایی داشته باشد.

و من نظرات مشابهی را از خوانندگان در مورد محبوبیت فزاینده راست افراطی در اروپا شنیده ام، از جمله سردرگمی در مورد اینکه چگونه قواعد تصور شده در سیستم سیاسی گسترده تر، که به نظر می رسید چنین ایده هایی را برای دهه ها تابو می کرد، یا درخواست نکرده بود.

من در مورد آنچه که ممکن است در پس نگرانی های بیان شده باشد، تا حدی به دلیل مسئولیت در قبال خوانندگانی که نوشته اند، و تا حدی به این دلیل که خود من گاهی اوقات احساس سردرگمی مشابهی کرده ام، بسیار فکر کرده ام. به قدری که یاد گرفته‌ام وقتی «این اتفاق نمی‌افتد» به ذهنم می‌آید که خودم را به دام بیاندازم و به این فکر کنم که اگر این اتفاق می‌افتد چه عواقبی می‌تواند داشته باشد.

نکته مهمی در میان این نگرانی ها وجود دارد که آنچنان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. به عبارت دیگر، بسیاری از آنچه زمانی شبیه «قوانین» سیاسی به نظر می‌رسید، در واقع هنجارهایی در مورد رفتار افراد قدرتمند در سیاست، تجارت، رسانه و سایر حوزه‌ها بود. آن نخبگان قدرتی را که زمانی برای اجرای هنجارها داشتند از دست داده اند یا تصمیم گرفته اند رفتار خود را تغییر دهند. ما تازه شروع به درک عواقب آن تغییر کرده ایم.

این موضوع در خلال گفتگو با استیون لویتسکی، دانشمند علوم سیاسی دانشگاه هاروارد که کتاب «چگونه دموکراسی ها می میرند» برای من متبلور شد. زمانی که احزاب سیاسی، سازمان های رسانه ای بزرگ و گروه های فشار برجسته به اندازه کافی قوی بودند که به عنوان دروازه بان در سیاست عمل کنند، هنجارهای آن نخبگان بود او گفت هنجارهای سیاست.

او می گوید: «اگر در هر دموکراسی به 40، 60، 80 سال پیش برگردید، سیاستمدارانی که به دنبال انتخاب شدن و حفظ یک حرفه سیاسی بودند، به شدت به تشکیلات سیاسی وابسته بودند که مجبور بودند با هنجارها و پارامترهای سیاستی خاصی مطابقت داشته باشند که این تشکیلات تحمیل کرده است.» به من گفت.

در آن روزها، واقعاً غیرممکن بود که یک سیاستمدار پس از نقض هنجارهای اصلی انتخاب شود، زیرا حزب سیاسی آنها می‌توانست دسترسی به پول و رسانه را قطع کند و یک کمپین را سرکوب کند.

او گفت: «این یک اثر تعدیل کننده داشت. بدیهی است که سیاستمداران باید به دنبال آرا باشند و آنچه را که می خواهند به رای دهندگان بدهند. اما همیشه در پارامترهای تعیین شده توسط استقرار، خطوط هنجاری خاصی از رفتار. می دانید، چگونه صحبت کردید، سیاست هایی که پیشنهاد دادید، چگونه با سیاستمداران دیگر رفتار کردید، چگونه با رسانه ها رفتار کردید. قوانین رفتاری و پارامترهای سیاستی خاصی وجود داشت که تنها با هزینه های گزاف می شد از آنها عبور کرد.

اما اکنون، سیاستمداران کاریزماتیک می توانند مستقیماً از طریق رسانه های اجتماعی به رای دهندگان دسترسی پیدا کنند، و تشکیلات سیاسی توانایی خود را برای نظارت بر این هنجارها از دست داده است. بنابراین در سال 2016، اگرچه برخی از رهبران حزب جمهوری خواه بسیاری از اظهارات ترامپ را محکوم کردند، اما این امر مانع از پیروزی او در نامزدی ریاست جمهوری نشد. در برزیل در سال 2018، نامزدهای جریان اصلی مانند جرالدو آلکمین از حمایت تشکیلات سیاسی و دسترسی بیشتر به رسانه های جریان اصلی برخوردار بودند، اما ژایر بولسونارو می توانست پیام خود را از طریق یوتیوب و واتس اپ منتشر کند.

از جهاتی، این همان نکته ای است که پاویترا سوریانارایان، دانشمند علوم سیاسی در دانشکده اقتصاد لندن، زمانی که چند هفته پیش با او صحبت کردم، بیان کرد. او گفت که وظیفه اصلی احزاب سیاسی دور نگه داشتن افراط گرایان از احزابشان است، اما آنها در انجام این کار شکست می خورند.

پیامد آن ممکن است زمانی بیشتر قابل توجه باشد که یک سیاستمدار خارجی برنده انتخابات شود. اما در میان تضعیف دروازه بانان، غیرقابل پیش بینی بودن سیاست بر نامزدهای جریان اصلی و سیاست ها نیز تأثیر می گذارد.

او اخیراً به من گفت: «این همیشه مشکل جاهایی مانند هند، ضعف احزاب بوده است. «یک دسته کامل از نوع سیاست خارج از عرف که در آن مکان ها اتفاق می افتد را می توان با ضعف سازمانی احزاب توضیح داد. اما اکنون ما به دایره کامل رسیده‌ایم که همین نوع مصیبت در حال گسترش به غرب است.»


از اینکه مشترک هستید متشکرم

نسخه های گذشته خبرنامه را اینجا بخوانید.

اگر از مطالبی که می خوانید لذت می برید، لطفاً آن را به دیگران توصیه کنید. آنها می توانند در اینجا ثبت نام کنند. همه خبرنامه های مختص مشترکین ما را اینجا مرور کنید.

من دوست دارم نظرات شما را در مورد این خبرنامه ارائه دهید. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را به [email protected] ایمیل کنید. شما هم می توانید من را دنبال کنید در توییتر.