چگونه بایدن شکست خورد
تقریبا هیچ کشور دیگری در جهان سقف بدهی ندارد. قانونگذاران در جاهای دیگر آن را زائد می دانند. سیاستمداران هنگام نوشتن بودجه میتوانند درباره مالیات و هزینهها بحث کنند، اما وقتی آن بودجهها را تصویب کردند، بحثی در مورد پرداخت صورتحسابهای کشورشان ندارند.
اگر از نظر بودجه خانواده به آن فکر کنید، می توانید ببینید که چرا بقیه دنیا این ایده را مسخره می کنند. یک خانواده باید بحث جدی داشته باشد که آیا می تواند ماشین یا خانه جدید بخرد. اما وقتی ماشین یا خانه را خرید، بحث در مورد پرداخت صورتحساب چندان فایده ای ندارد. نادیده گرفتن آن تنها باعث بدتر شدن وضعیت مالی خانواده می شود.
این پیشینه به توضیح اینکه چرا بایدن و دستیارانش – علنی و خصوصی – اصرار داشتند که بر سر افزایش سقف بدهی مذاکره نکنند کمک می کند. آنها توضیح دادند که انجام این کار، زمانی که کشور دوباره به سقف بدهی خود نزدیک شد، تقاضای باج در آینده را تشویق خواهد کرد. مقامات کاخ سفید گفتند که کنگره باید افزایش مستقیم را تا حد مجاز تصویب کند و بایدن از مذاکره بر سر بودجه فدرال خوشحال خواهد شد.
در عوض، آنها این موضع را رها کردند و با جمهوریخواهان بر سر سقف بدهی مذاکره کردند.
اگر منصف باشیم، شاید بایدن انتخابی نداشته است. اگر او از مذاکره امتناع می کرد، ممکن بود یک بحران مالی به وجود بیاید و بایدن ممکن بود مقصر باشد. اما تسلیم شدن او نشان می دهد که دموکرات ها (و کشور) از یک راه حل بلندمدت برای سقف بدهی سود خواهند برد. تا زمانی که وجود داشته باشد، عدم اطمینان اقتصادی ایجاد می کند و به جمهوری خواهان فرصت بیشتری برای کاهش هزینه ها می دهد.
یک راه حل ساده نیز وجود دارد. در هر مقطعی، کنگره می تواند سقف بدهی را لغو کند یا آن را چنان بالا ببرد که برای چندین دهه بی ربط باشد.
برخی از دموکراتها، از جمله ترقیخواهان مانند سناتور الیزابت وارن و میانهروهایی مانند سناتور مایکل بنت، از این رویکرد حمایت میکنند و زمانی که حزب آنها کنگره را در اوایل ریاست جمهوری بایدن کنترل میکرد، به آن فشار آوردند. اما سایر میانه روها، به رهبری سناتور جو مانچین، ظاهراً به دلیل تمایل به نشان دادن نگرانی در مورد کسری بودجه، مانع آن شدند. (باز هم، همانطور که ازرا کلاین توضیح می دهد، سقف بدهی در واقع راه حل های بلندمدت کسری بودجه را تقویت نمی کند.)