برای بنیانگذاران مشاغل کوچک، داستان شخصی مهم است

سریال Making It Work درباره مالکان مشاغل کوچک است که در تلاش برای تحمل روزهای سخت هستند.


هاکی آکدنیز، بنیانگذار پیتزاهای زنجیره ای در شهر نیویورک، آزادانه درباره گذشته خود صحبت می کند. هنگامی که او برای اولین بار در سال 2001 از کانادا به ایالات متحده نقل مکان کرد، بی خانمان بود، در واگن های مترو و در ترمینال گرند سنترال می خوابید و سه ماه در یک پناهگاه می ماند.

تجربه آقای آکدنیز در وب سایت Champion Pizza به طور برجسته نشان داده شده است و تعهد این شرکت به حمایت از افراد بی خانمان کلید ماموریت آن است. به گفته کارشناسان و ناظران تجاری، آقای آکدنیز، 43 ساله، بخشی از گروه رو به رشدی از صاحبان مشاغل کوچک است که برخی از صمیمی ترین جنبه های زندگی خصوصی خود را در برندهای شرکت خود گنجانده اند.

بنیانگذاران شرکت که داستان های شخصی خود را تعریف می کنند پدیده جدیدی نیست. این داستان‌ها اغلب سرراست، روایت‌های گلگون از فردی مصمم است که برای حل یک مشکل تلاش می‌کند. کارشناسان می‌گویند، اما نسل جدیدی از بنیان‌گذاران خود را با روایت‌هایی متمایز می‌کنند که داستان‌هایی ساده و قابل هضم از چگونگی شکل‌گیری کسب‌وکارشان نیستند. آنها شامل داستان های بی خانمانی، اعتیاد، حبس، بیماری روانی و سلامت جسمانی هستند.

بسیاری از صاحبان مشاغل کوچک می گویند که آنها تصمیم می گیرند در مورد یک دوره دشوار زندگی خود شفاف باشند و به نوبه خود روابط عمیق تری با مصرف کنندگان خود ایجاد کنند. اما وقتی شرکت ها برخی از تاریک ترین لحظات زندگی بنیانگذاران خود را فاش می کنند چه اتفاقی می افتد؟ آیا مصرف کنندگان با اطلاعات زیاد ارتباط برقرار می کنند یا خاموش می شوند؟

تولین اردم، استاد بازاریابی در دانشکده بازرگانی استرن دانشگاه نیویورک و رئیس بخش بازاریابی دانشگاه، گفت: در سال‌های اخیر، تعداد فزاینده‌ای از صاحبان مشاغل کوچک جزئیات حساس گذشته خود را در پیام‌رسانی شرکت فاش می‌کنند. دکتر Erdem گفت که این یک “روند مثبت” است که می تواند الهام بخش ارتباط با مشتریان باشد، البته تا زمانی که واقعی و مرتبط با محصول یا خدمات یک شرکت باشد.

او گفت: «برخی از مردم آن را دوست نخواهند داشت.

آنجلا لی، استاد دانشکده بازرگانی کلمبیا که در مورد سرمایه گذاری خطرپذیر تدریس می کند، گفت که او نیز متوجه شده بود که بنیانگذاران بیشتری در مورد مبارزات گذشته صحبت می کردند. اما او گفت که صاحبان مشاغل باید “با احتیاط” در مورد اشتراک گذاری بیش از حد، به ویژه در مورد موضوعات پیچیده، “با احتیاط عمل کنند”. او گفت: «زمانی که شخصی به سرعت یک بیو یا یک پست رسانه‌های اجتماعی را اسکن می‌کند، به سختی می‌توان چیزهای ظریف را منتقل کرد.»

خانم لی همچنین یک سرمایه گذار و بنیانگذار 37 Angels، شبکه ای از سرمایه گذاران زن است. او گفت که خطوط بین زندگی حرفه ای و شخصی افراد به طور فزاینده ای مبهم است و بنیانگذاران باید در هنگام معرفی سرمایه گذاران پیش قدم باشند زیرا ممکن است گذشته آنها در پس زمینه ظاهر شود. بررسی ها خانم لی گفت: «روزهای یک نفر در محل کار، و یک نفر در خانه، پشت سر ماست.

دیوید گز، موسس دفتر پروژه های کوچک، یک آژانس برندسازی که همچنین وب سایت هایی را برای مشاغل کوچک ایجاد می کند، گفت: بخش «درباره ما» در یک وب سایت تجاری برای متمایز کردن یک شرکت با توضیح اینکه چه کاری بهتر از رقبا انجام می دهد، استفاده می شود. آقای گاز گفت که آژانس دریافت که صفحه «درباره» دومین بخش پربازدید در سایت یک کسب و کار، پس از صفحه اصلی است. (او گفت که این شرکت سالانه حدود 100 وب سایت برای مشاغل کوچک ایجاد می کند.)

بیوگرافی آقای آکدنیز در وب سایت پیتزا قهرمان است، اما او تاکید کرد که قصدش این نبود که خودش را در مرکز برند قرار دهد. آقای آکدنیز که کرد است، گفت: “من می خواهم برای بسیاری از مردم نمونه باشم، اما نه خودخواه.” او اغلب به بی‌خانمان‌هایی که هفته‌ای یک‌بار به پیتزافروشی‌هایش مراجعه می‌کنند و داوطلبانش با دو سازمان که از افرادی که بی خانمانی را تجربه می‌کنند حمایت می‌کنند، کیک‌هایی را اهدا می‌کند که خودش سرو می‌کند.

او گفت که اصالتاً اهل ترکیه است و پس از اخراج از کانادا به دلیل پایان یافتن ویزای توریستی وی به عنوان پناهجو وارد نیویورک شد. او طرز تهیه پیتزا به سبک ایتالیایی را در کانادا، جایی که چندین سال در آنجا زندگی کرد، پس از تسلط بر لاماجون، یک نان مسطح خاورمیانه با گوشت، در کشورش آموخته بود.

او در نهایت شغل شستن ظروف در یک غذاخوری در هوبوکن را پیدا کرد، قبل از اینکه خودش پیتزا در رستوران ها درست کند و اولین مغازه اش را در سال 2009 افتتاح کرد. او گفت که به او گرین کارت EB-1 اعطا شده است که به افرادی که «نیز» داده می شود. توانایی خارق‌العاده، پس از اینکه او در سال 2010 در مرکز جاویتس در نیویورک، بالاترین امتیاز کلی را در یک مسابقه پیتزاسازی توسط مجله صنعتی Pizza Marketing Quarterly دریافت کرد.

بر اساس گزارش اداره کسب و کارهای کوچک، 33.2 میلیون کسب و کار کوچک در ایالات متحده وجود دارد، و تعداد زیادی از مالکان به احتمال زیاد دوره های چالش برانگیزی را تجربه کرده اند – موسسه ملی سلامت روان تخمین می زند “بیش از یک نفر از هر پنج بزرگسال آمریکایی با بیماری روانی زندگی می کنند. ” مثلا. دکتر اردم، استاد بازاریابی از دانشگاه نیویورک، گفت: از لحاظ تاریخی، اکثر آنها این سختی ها را به طور عمومی از طریق پلتفرم های تجاری خود آشکار نکرده اند. اما برخی از کسانی که این کار را انجام می دهند متوجه می شوند که روایت های شخصی آنها با مصرف کنندگان هدف آنها طنین انداز می شود.

جورج هی میکر، بنیانگذار ReThink Ice Cream، یکی از این صاحبان کسب و کار است. آقای هی میکر، ۶۲ ساله، دوره اعتیاد به مواد مخدر در زندگی خود را اینگونه توصیف کرد: «دوران در یک لوله فاضلاب توالت». او گفت که خوردن مقادیر زیادی بستنی نقش مهمی در هوشیاری اولیه آقای هی میکر داشت و به او کمک کرد تا از مواد مخدر و الکل دوری کند.

این تجربه برای هویت شرکت او ضروری است: «ReThink Ice Cream از اعتیاد من به الکل و قرص‌های ضد درد به وجود آمد.» در خط اول بخش «داستان» وب‌سایت شرکت آمده است. او زمانی که برای اولین بار هوشیار شد بیش از 30 پوند اضافه کرده بود، بنابراین دستور العمل بستنی سالم تری را با قند کاهش داد.

آقای هی میکر که در کالیفرنیای شمالی زندگی می‌کند، گفت: «اینکه ننگی به اعتیاد یا سلامت روانی مرتبط باشد، برای من اهمیتی ندارد. او گفت که پیام بهبودی او به ویژه در کالج هایی که به دنبال رسیدگی به سلامت روان دانشجویان هستند، طنین انداز شده است. او اکنون در 30 کالج در کالیفرنیا و یک کالج در اورگان و همچنین در فروشگاه ها بستنی می فروشد و در دانشگاه ها درباره بهبودی و کارآفرینی سخنرانی کرده است.

Alli Ball، یک مشاور مواد غذایی که در سانفرانسیسکو مستقر است و به استارت‌آپ‌های فروش مواد غذایی و نوشیدنی‌های بسته‌بندی شده توصیه می‌کند، گفت که هیچ قانون سختی در مورد آنچه که بنیانگذاران باید یا نباید درباره آن صحبت کنند وجود ندارد. او گفت: “اگر حیله گر باشد، واقعاً به شما شکل نداده است و شما فقط این کار را انجام می دهید تا داستانی جذاب تر بسازید، من فکر می کنم مردم می توانند از طریق آن ببینند.”

او به مشتریان توصیه می کند که در مورد ارزش های خود پیشاپیش باشند و توضیح می دهد که می تواند انواع مشتریانی را که یک کسب و کار می خواهد جذب کند جذب کند.

یکی از صاحبان کسب‌وکار که مصمم به پیشرو بودن است، نادیا اوکاموتو، یکی از بنیان‌گذاران آگوست، استارت‌آپی است که محصولات بهداشتی زنانه را می‌فروشد. شرکت او که محصولات را به صورت آنلاین و در برخی از مکان‌های هدف می‌فروشد، به مصرف‌کنندگان اجازه می‌دهد بسته‌های شخصی‌سازی شده محصولات قاعدگی خود را بسازند تا در خانه تحویل داده شوند.

او گفت: “کل برند من، از ابتدا، فیلتر نشده بود و در مورد پریود، خون و سلامت روان صحبت می کرد.”

خانم اوکاموتو، 25 ساله، گفت که شش ماه پس از ایده این شرکت، تشخیص داده شد که او به اختلال شخصیت مرزی مبتلا شده است. او داستان هایی را در مورد مشکلات سلامت روان خود، از جمله یکی از مواردی که در آن گفته بود مورد آزار جنسی قرار گرفته است، در اینستاگرام خود و در TikTok، جایی که بیش از چهار میلیون دنبال کننده دارد، به اشتراک می گذارد. او تصدیق می کند که رویکرد او برای همه نیست.

خانم اوکاموتو گفت: «نمی‌گویم که انگیزه بازاریابی قابل توجهی وجود دارد.

او گفت که باز بودن او در پلتفرم های اجتماعی باعث ایجاد حس وفاداری در بین بسیاری از مشتریانش شده است. اما او اعتراف کرد که صراحت او می‌تواند باعث قضاوت شود، باعث شود برخی افراد محتاط‌تر از او باشند و حتی دیگران را دفع کنند و افزود: “من در فضای مجازی متنفرم.”

مگ اسمیت، بنیانگذار Love, Lexxi، یک شرکت تولید لباس زیر زنانه که در سوتین هایی با اندازه های کوچکتر فنجانی تخصص دارد، موافق است که مشتریان برای شفافیت ارزش قائل هستند. او گفت: «مصرف‌کنندگان امروز بسیار باهوش هستند و به اعتبار و انگیزه‌های واقعی برندها اهمیت می‌دهند.

خانم اسمیت 38 ساله گفت که پس از دریافت پروتز سینه دچار یک بیماری خودایمنی شد و در نهایت مجبور به برداشتن ایمپلنت شد. او گفت که جراحی پلاستیک در جامعه ای که در آن بزرگ شده بود، خارج از پورتسموث، NH، تابو بود و از ترس قضاوت در ابتدا در مورد باز کردن در مورد عمل زیبایی و مبارزات سلامتی خود تردید داشت.

در نهایت، در ویدیویی در وب‌سایت Love, Lexxi، او در مورد اینکه می‌خواهد پس از مبارزه با تصویر بدنی و سلامتی‌اش احساس زیبایی کند، صحبت کرد. او گفت که در گذشته، از اشتراک گذاری پشیمان نیست، زیرا داستان او انگیزه های صادقانه پشت شرکت او را آشکار می کند.

خانم اسمیت گفت که برای شرکت، شفافیت او نشان می‌دهد که «بنیان‌گذار ما از طریق انحراف گذر کرده است».

صاحبان مشاغلی که زندانی شده اند می گویند که به اشتراک گذاشتن گذشته خود می تواند خطری برای شهرت حرفه ای آنها باشد، اما برخی معتقدند ارزشش را داشته است. زمانی که مارکوس بولاک Flikshop را تأسیس کرد، وب‌سایت و اپلیکیشنی که در آن افراد می‌توانند برای عزیزان زندانی کارت پستال بفرستند، او ابتدا تجربه خود را از رفتن به زندان خصوصی نگه داشت.

آقای بولاک گفت: “من نمی خواستم از جامعه تجاری طرد شوم.”

او 8 سال از سن 15 سالگی را به جرم سرقت ماشین در زندان گذراند و در شش سال آخر حبس، مادرش هر روز برای او نامه می فرستاد. این الهام بخش ایده شرکت او بود، که ماموریتش پایان دادن به تکرار جرم با کمک به مردم در تصور زندگی پس از زندان از طریق نامه های عزیزان است.

پس از اینکه یکی از مشتریان بیان کرد که این برنامه چقدر برای خانواده‌اش معنادار بوده است، آقای بولاک تصمیم گرفت به اشتراک بگذارد که او از کجا آمده است زیرا مدتی را در زندان گذرانده است.

آقای بولاک که ساکن واشنگتن دی سی است، گفت: «من قدرت را با داشتن، مالکیت کامل، روایتی که برای مدت طولانی از آن فرار کردم، احساس کردم.» در نهایت، او امیدوار است که شفاف بودن بتواند به بی‌اعتنایی به فرضیات درباره افراد زندانی سابق کمک کند. .

آقای بولاک گفت: «مشتریان ما از دانستن اینکه فناوری که هر روز استفاده می‌کنند توسط شخصی مانند عزیزشان در یکی از آن سلول‌ها شروع شده است، شوکه شدند. وب سایت فلیک شاپ گفت که این سرویس در بیش از 3700 مرکز اصلاح و تربیت فعالیت می کند. از آن زمان او افراد دیگری را که قبلاً زندانی بودند استخدام کرد و محله فلیک شاپ را ایجاد کرد، پروژه‌ای که سازمان‌ها را به افراد پشت میله‌های زندان متصل می‌کند و کارفرمایان را در مورد ایجاد سیاست‌های استخدام برای دادن فرصتی دوباره به افراد دارای سابقه کیفری آموزش می‌دهد.

برای آقای بولاک و دیگران، از جمله خانم اوکاموتو، صراحت در مورد زندگی شخصی آنها به احساس رهایی منجر شد.

خانم اوکاموتو می‌گوید: «من مدت زیادی از خودم را پنهان کردم. انرژی احساسی بیشتری برای من می خواهد تا خودم را فیلتر کنم و به این فکر کنم که با چه کسی صحبت می کنم و چگونه می خواهم ظاهر شوم. او اضافه کرد: “پس من ممکن است فقط خودم باشم.”