ایسلند یک آهنربا برای گردشگران است. بانوی اول آن توصیه هایی برای آنها دارد.

می دانید، من 25 سال پیش شروع به بازدید کردم و در آن روزها با افرادی ملاقات می کردم که می گفتند: “منظورت ایرلند چیست؟” و حالا همه می گویند: “اوه، من می روم آنجا” یا “همسایه من می رود” یا “من می خواهم بروم.” این به مراتب بیشتر در آگاهی مردم است.

خب، قرار بود همه به همه دوستانشان بگویند که به ایسلند بیایند. من مطمئناً این کار را کردم و بسیاری از افراد دیگر نیز این کار را انجام دادند. کمپین‌های نابغه‌ای وجود داشته است، و بسیاری از آنها پیام‌های اساسی مهمی در مورد پایداری دارند، مانند تعهد ایسلندی، تعهد به سفر مسئولانه که هر کسی می‌تواند به صورت آنلاین انجام دهد. من فکر می‌کنم مسافران می‌خواهند در مورد کشورهایی که ما بازدید می‌کنیم و کارهایی که می‌توانیم برای بازپرداخت انجام دهیم بیاموزند، اما گاهی اوقات نمی‌دانیم چگونه به این اطلاعات دسترسی پیدا کنیم. و تعهد ایسلندی راه خوبی برای یادآوری به مردم است که با طبیعت مهربان باشند و مطمئن شوید که در صورت وقوع اتفاقی، برنامه سفر دارید.

در اینجا ما چشمه های آب گرم با آب بسیار گرم داریم. ما آتشفشان های فعال داریم. ما در سواحل موج های کتانی داریم. باد شدید داریم ما به نوعی فکر می کنیم که در تعطیلات شکست ناپذیر هستیم، اما هنوز باید از عقل سلیم خود استفاده کنیم.

آنها می گویند اگر می خواهید با یک بریتانیایی ملاقات کنید، به یک میخانه بروید. اگر می خواهید با یک فرانسوی ملاقات کنید، به یک کافه بروید. و قطعاً اینجا در ایسلند، شما به یک استخر شنا می روید، زیرا آنجاست که می توانید با مردم ملاقات کنید – صبح، بعدازظهر یا عصر. و من به بازدیدکنندگان توصیه می کنم استخرهای مختلف را امتحان کنند، زیرا همه آنها شخصیت و شخصیت خاص خود را دارند و می توانید انواع مختلفی از افراد را ملاقات کنید. آنها تمیز و مقرون به صرفه هستند و این کاری است که همه مردم محلی انجام می دهند.

در آخر هفته، مجبور شدم یک سوتین بخرم – که، می دانید، این تجربه بسیار سرگرم کننده ای است. داشتم با خانمی که در مغازه کار می کرد صحبت می کردم و زن در رختکن کنارم می گوید: «من آن صدا را می شناسم.» و این افسر ارشد پزشکی ما بود – مانند آنتونی فائوچی از ایسلند. و ما فقط می خندیدیم که فقط در ایسلند در یک فروشگاه لباس زیر با هم برخورد می کنیم. و سپس روز بعد دوباره در خواربارفروشی با او برخورد کردم. و شما فقط فکر می کنید: این کشور کوچکی است.