آیا فینال «جانشینی» را در HBO این هفته تماشا کردید؟ اگر چنین است، آیا آخرین شات تام و شیو در ماشینشان باعث شد به «معامله با پدرسالاری» فکر کنید، مقاله دنیز کاندیوتی در سال 1988 که یک متن کلاسیک فمینیستی است؟
من هم همینطور! و نه فقط به این دلیل که «معامله با پدرسالاری» یک خلاصه سه کلمه ای بسیار تحت اللفظی از کل مجموعه را می سازد. زیرا در حالی که “جانشینی” آشکارا در مورد آن نبود را مردسالاری، بدون شک در مورد آن است آ پدرسالاری
«جانشینی»، برای کسانی که ناآشنا هستند، کارهای خانواده روی را دنبال می کند: پدرسالار واقعی لوگان، بارون رسانه ای سالخورده در قالب روپرت مرداک، و فرزندان بزرگسالش. بیشتر توطئه سریال به دلیل تلاشهای ناموفق مختلف پسرش کندال برای خلع یا جانشینی او بود، که برخی از آنها به خواهر کندال، شیو، و/یا برادرش رومن منجر شد.
که من را به Kandiyoti میرساند، نظریهپرداز فمینیستی که کارهای پیشگامانهاش به طرز شگفتآوری برای درک موفقیت امروز HBO مفید است.
“معامله” عنوان مقاله او به معامله جانبی ای اشاره دارد که نظام های مردسالار به زنان ارائه می دهند: اگر آنها با خدمت به همسران و پسران خود به حفظ منافع مردان کمک کنند و با کنوانسیون های شایستگی که از آبروی خانواده آنها محافظت می کند، پیروی کنند، آنها نیز می توانند از برخی امتیازات برخوردار شوید – و حتی از قدرت محدودی بر سایر زنان کمتر خوش شانس استفاده کنید.
به عنوان مثال، معامله سنتی برای بسیاری از زنان هندی این بود که آنها مالک دارایی خود یا دارایی های خانواده به ارث نخواهند بود، اما در دوران جوانی توسط شوهرانشان و در سنین پیری توسط پسرانشان حمایت می شدند.
کاندیوتی نوشت، اما مزایای آن معاملهها همیشه به روابط زنان با مردان بستگی دارد. در پی طلاق، مرگ یا بیگانگی یک مرد مربوطه، حمایت ها و قدرت ناشی از او از بین می رود، بدون هیچ تضمینی که مرد دیگری جای او را بگیرد.
(اکنون برای هشدار لازم: اسپویلرهای “Succession” در زیر ظاهر می شوند.)
یکی از راههای نگریستن به وقایع «جانشینی»، داستان درک نادرست غم انگیز کندال از موقعیت خود در خانواده تحت حاکمیت پدرش است. او فکر می کرد که به عنوان یک پسر – “بزرگترین پسر”، همانطور که در قسمت آخر با عصبانیت (و به اشتباه) زوزه می کشید – قرار بود همه چیز را به ارث ببرد. اما در واقع، از نظر قدرت و موقعیت مردسالارانه، اگرچه جنسیت واقعی نبود، او عملاً به اندازه همسر یا دختری که در مدار لوگان به دام افتاده بود آسیب پذیر بود.
این یکی از قدیمیترین داستانهای سیاسی در جهان است: کسی از یک سیستم ظالمانه حمایت میکند که فکر میکند روزی در صدر قرار میگیرد، اما متوجه میشود که با مکانیسمهای سرکوب خود بازی کرده است.
اشتباه بچههای روی این بود که متوجه نشدند که فقط از طریق لوگان از امتیاز برخوردارند. اگر بچهها با قوانین آن مردسالاری بازی میکردند، او به آنها پول میداد و به آنها آسیب میرساند و حتی گاهی اوقات بر کسانی که خارج از خانواده بودند، اختیار میکرد.
اما همه اینها به رابطه آنها با او بستگی داشت که به طرز وحشتناکی توهین آمیز بود. او در طول چهار فصل به فرزندانش توهین، تحقیر، دستکاری، گازگرفتگی و حتی حمله فیزیکی به فرزندانش کرد. او پول آنها را کنترل کرد، روابط آنها را تضعیف کرد و خواستار وفاداری مطلق شد. او راه های فرار را قطع کرد و به آنها وعده داد که دنیا را می دهد اما هرگز آن را تحویل نمی دهد.
بنابراین هیچ یک از بچهها پایگاههای قدرت مستقلی نداشتند که مثلاً از ساختن شرکتهای خودشان یا انجام کارهای واقعی در امپراتوری پدرشان نشأت میگرفت. (به طور واضح، این نمایش به ندرت بچه های روی را به تصویر می کشید کار کردن برای امپراتوری Waystar Royco.) معامله پدرسالار تمام چیزی بود که آنها داشتند.
کندال، به ویژه، هیچ مهارت مفیدی برای بقیه جهان نداشت. همانطور که او به درستی به خواهرش گفت وقتی از او خواست تا از پیشنهاد او برای مدیرعاملی در قسمت آخر حمایت کند، او چرخ دنده ای بود که فقط برای یک دستگاه ساخته شده بود. با این تفاوت که دستگاه مورد نظر، همانطور که او فکر می کرد، شرکت Waystar Royco نبود. ماشین رابطه او با پدرش بود. و این با لوگان مرد.
این راز کثیف نظامهای مردسالارانه است، کاندیوتی نوشت: زمانی که زنان برای کنار گذاشتن قدرت با یکدیگر همکاری میکنند، دیگر توانایی اجرای معاملهای که آنها را در وهله اول به آن موقعیت کشانده است، ندارند، بهویژه زمانی که مردان جدید کنترل را به دست بگیرند.
او نوشت: «برای نسل زنانی که در این بین گیر افتادهاند، این دگرگونی ممکن است نمایانگر یک تراژدی واقعی شخصی باشد، زیرا آنها بهای سنگین یک معامله مردسالارانه قبلی را پرداختهاند، اما نمیتوانند از مزایای وعده داده شده آن پول نقد کنند.»
برای کندال، تراژدی نه تنها زمانی اتفاق افتاد که قدرت شرکتی را که میل داشت از دست داد، بلکه زمانی که خواهر و برادرش او را رها کردند.
اما شاید یک عمر زن ستیزی محیطی به این معنی بود که شیو روی، تنها دختر واقعی خانواده، بهترین موقعیت را داشت تا آن موقعیت را به خوبی تشخیص دهد. این می تواند توضیح دهد که چرا او در نهایت از شوهرش به عنوان مدیر عامل جدید حمایت کرد: در آخرین لحظه، او ممکن است متوجه شده باشد که معامله پدرسالارانه قدیمی اش بی ارزش است، اما برخلاف برادرانش، او موفق شد معامله جدیدی را انجام دهد.