ساناز طوسی در مورد پولیتزرش: این به ایرانیان نشان می دهد که داستان های ما مهم است

ساناز طوسی به تازگی امنیت فرودگاه سانفرانسیسکو را پاکسازی کرده بود که ظهر دوشنبه تلفن همراهش زنگ خورد. این نماینده او بود که به نمایشنامه نویس 31 ساله گفت که جایزه پولیتزر در درام را برای «انگلیسی»، اولین نمایشنامه تولید شده او، برده است.

طوسی که این نمایشنامه را به عنوان پروژه پایان نامه تحصیلات تکمیلی در دانشگاه نیویورک نوشته بود، در کمال ناباوری بود. پرسیدم، مطمئنی؟ و هنگامی که او گفت: “بله”، من گفتم، “میشه لطفاً دوباره چک کنید؟”

جایزه واقعی بود و زمانی که طوسی سوار هواپیمای لس‌آنجلس شد، تلفن او با پیام‌های تبریک نه تنها از سراسر ایالات متحده، بلکه از ایران، جایی که پدر و مادرش متولد شده‌اند و محل اجرای نمایشنامه است، شروع به وزیدن کرد.

«انگلیسی» که اخیراً جوایز Obie’s Off Broadway آن را به عنوان بهترین نمایشنامه جدید آمریکایی معرفی کرد، یک درام متحرک و دوره‌ای کمدی درباره گروه کوچکی از بزرگسالان در کرج، ایران – شهری که مادر طوسی اهل آن است – است که برای شرکت در آزمون آماده می‌شوند. انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی پولیتزرها آن را “یک نمایشنامه بی سر و صدا قدرتمند” نامیدند و در مورد شخصیت ها گفتند که “جدایی های خانوادگی و محدودیت های سفر آنها را به یادگیری زبان جدیدی سوق می دهد که ممکن است هویت آنها را تغییر دهد و همچنین نشان دهنده یک زندگی جدید باشد.”

طوسی که در اورنج کانتی، کالیفرنیا به دنیا آمد و بزرگ شد، در خانه با خانواده‌اش فارسی و خارج از خانه انگلیسی صحبت می‌کرد و در دوران رشد، مرتباً به ایران سفر می‌کرد. در یک مصاحبه تلفنی در روز سه شنبه، او در مورد “انگلیسی” و برنده پولیتزر صحبت کرد. اینها گزیده هایی از گفتگو ویرایش شده است.

ایده “انگلیسی” چگونه به ذهن شما رسید؟

حدس می‌زنم این نمایشنامه را از روی عصبانیت برای شعارهای ضد مهاجری که در این کشور بسیار فراگیر بود و هست، نوشتم. من خیلی ممنونم که پدر و مادرم توانستند به این کشور مهاجرت کنند و چیزی بهتر برای خودشان و من بسازند. آنها خرهایشان را از کار انداختند، و زیبایی را در جایی خلق کردند که هیچ چیز وجود نداشت، و این که دیدم از آنها و خودم صحبت می شود که انگار به اینجا تعلق نداریم، زخمی شدم.

نمایشنامه درباره چیست؟

این در مورد درد ناشی از درک نادرست است، و اینکه چگونه زبان و هویت در هم تنیده شده اند.

شما نویسنده هستید و نمایشنامه ای درباره زبان نوشتید. از کلمات چه یاد گرفتی؟

من در مورد توانایی‌های انگلیسی و فارسی خود به شدت احساس ناامنی می‌کنم – احساس می‌کنم 50 درصد از هر زبان را می‌دانم، و احساس می‌کنم همیشه مصاحبه‌های شغلی را بمباران می‌کنم، زیرا کلمات هرگز آن‌طور که می‌خواهم به من نمی‌رسند. بیا پیش من. البته این نمایشنامه بسیار در مورد پدر و مادر و مهاجران من بود و به این امید که بتوانیم به افرادی که سعی می‌کنند خود را به زبانی بیان کنند که بزرگ نشده‌اند ابراز لطف کنیم، اما فکر می‌کنم این یک یادآوری نیز بود. با خودم مهربانم

تماشای نمایش با تماشاگرانی که احتمالاً اکثراً ایرانی آمریکایی نیستند، چگونه است؟

تماشای بازی ات با تماشاگرانی که در اطرافت هستند، عذاب آور است. من فقط تماشای آنها را تماشا می کنم. یادم می‌آید در نیویورک وقتی این کار را انجام دادیم، سخت بود که احساس کنیم بعضی شب‌ها انواع خنده‌های نادرست داریم. اما تماشاگران غیرایرانی که برای دیدن نمایش آمده اند و خود را در آن یافته اند، واقعاً متاثر شده ام. این چیزی است که شما از مخاطب می خواهید و این زیباست.

همانطور که نمایش در سراسر کشور اجرا می شود، شما در حال خلق آثار بیشتری برای اجراکنندگان ایرانی آمریکایی هستید. این یک انگیزه بود؟

من با تماشای رسانه‌هایی بزرگ شدم که در آن‌ها به‌طور باورنکردنی از نمایندگی ما و نقش‌هایی که به ما پیشنهاد می‌شد ناامید بودم. من بازیگران زیادی را در جامعه خود می شناسم، و آنها بسیار با استعداد هستند، و اینکه احساس کنیم از استعدادهای آنها به خوبی استفاده نمی شود، خسته کننده بود. می خواستم با آنها کار کنم و نقش هایی را که دوست داشتند به آنها بدهم. خنده دار کردن این نمایش برای من واقعاً مهم بود، زیرا نمی خواستم بازیگرانمان را از خنده های بزرگ ببندم.

در مصاحبه های قبلی شما در مورد ترس از کبوتر شدن صحبت کرده اید.

نمی دانم آیا این ترس هرگز از بین می رود یا خیر. من به ایرانی بودنم و اینکه می‌توانم این داستان‌ها را تعریف کنم احساس افتخار می‌کنم، و فقط امیدوار هستم که وقتی کمیسیونی را ارائه کنم که درباره ایران نیست، به همان اندازه هیجان‌انگیز باشد.

شما چند کار تلویزیونی انجام می دهید. آیا شما عضو انجمن نویسندگان آمریکا هستید؟ آیا در اعتصاب هستید؟

من در اعتصاب هستم. هفته گذشته در صف اعتصاب بودم. من فوق العاده به عضویت در WGA افتخار می کنم. من عاشق تئاتر هستم – تئاتر اولین عشق من و بزرگترین عشق من است – اما نمی توانم با تئاتر زندگی کنم. اگر می توانستم تمام وجودم را به تئاتر می دادم. اما WGA به این معنی بود که من در طول کووید بیمه درمانی داشتم و اجاره‌ام را می‌گیرم. من این هفته نیز در صف تظاهرات خواهم بود و هر چقدر هم که طول بکشد. برای بسیاری از نمایشنامه نویسان، ما به ساخت تئاتر خود یارانه می دهیم.

بعدش چیه؟

امسال باید از خودم می پرسیدم که آیا کاری که انجام می دهیم مهم است؟ مردم ایران در بحبوحه انقلابی به رهبری زنان هستند و زندگی خود را به خطر می اندازند. من در شگفتم که اگر هرگز ترک نمی‌کردیم، چه کسی بودم، و در شگفتم که آیا اجازه می‌دادم روساری‌ام [head scarf] به عقب برگرد، دانستن اینکه می تواند به معنای زندگی من باشد. اما من واقعاً معتقدم که تئاتر مهم است – تئاتر من را تغییر داده است و وقتی در تخیل شکست خورده باشم، تئاتر آینده بهتری را برای من متصور شده است. بنابراین نمی‌دانم آینده چیست، اما فقط امیدوارم که در این سالی که این همه درد و خون ریخته شده است، امیدوارم این به ایرانیان پیام دهد که داستان‌های ما مهم هستند و شنیده می‌شوند. و امیدوارم یک روز به زودی این نمایش را در ایران اجرا کنیم.