زمزمه صلح کلمبیا دشمنان زیادی می سازد

کارتاگنا، کلمبیا – برای قهرمان صلح، لینر پالاسیوس با تهدیدهای مرگ زیادی مواجه است.

آخرین پیام تهدیدآمیز در ماه فوریه منتشر شد، زمانی که به آقای پالاسیوس، 47 ساله، هشدار داده شد که او 12 ساعت فرصت دارد تا منطقه محل تولدش در سواحل اقیانوس آرام کلمبیا را ترک کند و «هرگز برنگردد».

آخرین باری که او اخطار مشابهی دریافت کرده بود، در مارس 2020، یکی از محافظانش کشته شد.

بنابراین آقای پالاسیوس، که در کمیسیون حقیقت کلمبیا خدمت می کرد، در توییتر اعلام کرد که برای مدتی مخفی می شود.

او نوشت: «نمی‌خواهم تابوت من را پر از جسد من که به ناحق به قتل رسیده‌ام ببینند. “من فهمیده ام که تهدید درب گورستان است.”

این کمیسیون 11 نفره چهار سال را صرف بررسی تمام جنبه های درگیری کلمبیا کرد که بین نیروهای دولتی، چریک های چپ و گروه های شبه نظامی جناح راست از سال 1958 تا 2016 درگیری بود.

گزارش نهایی کمیسیون که در ژوئن گذشته منتشر شد، مشخص کرد که 450000 نفر در این درگیری ها کشته شده اند – دوبار تخمین زده شده است – و انتقاد شدیدی از نحوه برخورد با بسیاری از کلمبیایی ها به عنوان دشمنان داخلی توسط نیروهای امنیتی صادر کرد. این گزارش تغییرات گسترده ای را در نیروهای پلیس و نظامی کشور، از جمله پایان دادن به مصونیت نسبی که با آن عادت کرده بودند، توصیه کرد.

در حالی که آقای پالاسیوس گفت که از کمیسیون می خواهد آنچه را که برای همه قربانیان اتفاق افتاده است فاش کند، نقش او تمرکز بر تأثیر جنگ بر جمعیت بومی و آفریقایی-کلمبیایی این کشور بود.

آقای پالاسیوس، خود آفریقایی-کلمبیایی، یکی از 24 فرزند یک کشاورز کوچک بود. او در پوگ بزرگ شد، یکی از دهکده‌های کوچک در لبه جنگل در مرزهای منطقه بوجایا.

آقای پالاسیوس در طی مصاحبه ای که سال گذشته، اندکی قبل از انتشار یافته های کمیسیون انجام داد، از دوران کودکی خود به یاد آورد: «با دستانم ماهی می گیرم، با پدرم شکار آهو می کنم، با طبل ما می رقصم».

پدرش پسرانش را وادار کرد دانه های کاکائو بچیند و چوب خرد کنند. آقای پالاسیوس گفت: «اینطوری توانستم اولین جفت کفشم را بخرم.

راه حل مشکلات در جامعه فقیر اما نزدیک او در امتداد رودخانه آتراتو، باور او را تا بزرگسالی نشان می داد که گفتگو و مذاکره بهترین راه برای حل و فصل اختلافات است.

روزی در سال بود که تمام پوگ، که ساکنانش اکثرا سیاه‌پوست بودند، اما شامل بومیان امبرا نیز می‌شد، با لباس‌هایی به خیابان‌ها می‌آمدند تا مسخره بازی کنند و روی همدیگر گل پرتاب کنند، «مخصوصاً برای کسانی که با آنها مشکل داشتید. ”

در پایان روز، همه می خوردند، می رقصیدند و صحبت می کردند.

وی گفت: همه چیز با گفتگو حل شد. “هرگز با اسلحه.”

این بدان معنا نیست که مردان مسلح در بوجایا غایب بودند.

چریک های وابسته به نیروهای مسلح انقلابی چپ کلمبیا یا فارک در رودخانه های اطراف با قایق رانی گشت می زدند و آقای پالاسیوس گاهی اوقات برای سفر سه ساعته خود به مدرسه با آنها سوار می شد. او گفت: «آنها اسلحه داشتند، اما من هرگز نترسیدم.»

گروه‌های شبه‌نظامی جناح راست نیز حضور داشتند، اما تا اواخر نوجوانی‌اش، آتش‌بس ضمنی وجود داشت، و آقای پالاسیوس گفت که بیشتر احساس امنیت می‌کند تا زمانی که مراقب باشد کجا می‌رود.

در سال 2016، جنگجویان فارک قرارداد صلحی را با دولت امضا کردند که شرط آن تشکیل کمیسیون بود.

تأثیرگذارترین معلم او در دوران رشد، کشیش کاتولیک، کشیش خورخه لوئیس مازو بود.

آقای پالاسیوس گفت: «من تا زمانی که باتری‌ها تمام شدند، به کتاب‌های ضبط صوت گوش می‌دادم.

پدر مازو او را با کار تبلیغی کلیسا در جوامع کنار رودخانه های منطقه آشنا کرد و راهبه هایی را که در صومعه ای در بلاویستا، روستایی بزرگتر در امتداد آتراتو زندگی می کردند، ملاقات کرد.

در چیزی که معلوم شد برای مهارت‌های او کاملاً مطابقت دارد، راهبه‌ها آقای پالاسیوس تازه ازدواج کرده را در ۲۱ سالگی برای خلبانی قایق‌رانشان استخدام کردند. او رودخانه‌ها را به خوبی می‌شناخت – و چگونه با جوامعی که خواهران می‌خواستند از آنها بازدید کنند صحبت کند.

چهره های کلیسا در آن منطقه به زودی متوجه شدند که این جوان خجالتی استعداد خاصی دارد. «اگر لازم بود بروم با چریک‌ها صحبت کنم، لینر را آوردم. کشیش ژسوس آلبیرو، کشیش کاتولیک که ده ها سال در منطقه کار کرده است، گفت: اگر لازم بود با شبه نظامی صحبت کنم، با او نیز حاضر می شدم. او می‌توانست بهتر از من توضیح دهد که جامعه به چه چیزی نیاز دارد.»

این توانایی برای برقراری ارتباط با همه طرف‌ها یکی از دلایلی است که آقای پالاسیوس برای خدمت در کمیسیونی انتخاب شد که در سپتامبر 2020 به آن پیوست.

آقای پالاسیوس درباره همه فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های متفاوتی که برای گذراندن زندگی در بوجایا باید در آن قدم بگذارد، گفت: «بسیاری از آن‌ها همان گونه است که من بزرگ شده‌ام. «یک زندگی پرمخاطره باعث می‌شود همه پویایی‌های درگیری را درک کنید، و وقتی آن را زندگی کردید، فقط می‌خواهید پایان یابد.»

این شهرت به اینکه می‌توانست برای همه طرف‌ها تفسیر کند، زندگی او را حتی در جوانی به خطر انداخت.

هنگامی که فارک شروع به جذب افراد زیر سن قانونی از منطقه کرد، رهبران کلیساهای محلی در سال 1997 از چریک ها خواستند تا درخواست عمومی مبنی بر دخالت نکردن غیرنظامیان در درگیری را بشنوند. آقای پالاسیوس برای سخنرانی در بلاویستا انتخاب شد. او گفت: «من صحبت کردم و وقتی کارم تمام شد، چشمانم را بستم و منتظر گلوله بودم. اما بعد همه کف زدند. حتی آنها.»

در آن زمان، آتش‌بس محلی شکست خورده بود و فارک کنترل خود را به دفاع از خود متحد کلمبیا یا AUC، یک گروه شبه‌نظامی راست‌گرا از دست می‌داد. و برای AUC، هرکسی که با آنها نبود دشمن بود و آنها شروع به هدف قرار دادن غیرنظامیان کردند.

در سال 1999، پدر مازو بر اثر برخورد عمدی قایق رودخانه ای وی کشته شد و آقای پالاسیوس “ویران شده” دختر تازه متولد شده خود را به افتخار او، لوئیزا نامید.

در سال 2002، چریک های فارک در یک نبرد سه روزه به شبه نظامیان در بلاویستا حمله کردند. در روز پایانی، یک بمب سیلندر گاز فارک از پشت بام کلیسا پرتاب شد و 119 نفر از جمله 28 عضو خانواده بزرگ آقای پالاسیوس کشته شدند.

در سال 2014، زمانی که دولت و فارک درباره صلح در هاوانا، کوبا بحث می کردند، از آقای پالاسیوس خواسته شد تا داستان کشتار و عواقب آن را بیان کند.

او گفت: «آن‌ها فکر می‌کنند وقتی صاعقه‌شان می‌رسد و همه چیز را می‌سوزاند، همین اتفاق می‌افتد. من به آنها گفتم که پس از اعتصاب، زندگی را برای مدت طولانی متحول کرده اند. عواقب آن عظیم و طولانی مدت است.»

عذرخواهی عمومی فارک بخشی از توافق صلح بود، و شهادت آقای پالاسیوس به این گروه کمک کرد تا بوجایا را به عنوان مکان مناسب برای ارائه آن انتخاب کنند. آقای پالاسیوس گفت که او مطمئن شد مراسمی که روی پله‌های کلیسای سوخته برگزار می‌شود، به طور کامل توسط جامعه سازماندهی شده باشد، نه چریک‌ها.

او گفت: «این بار به آنها گفتیم که چه کار کنند، نه برعکس.

نقش او در عذرخواهی، آقای پالاسیوس را به صحنه ملی رساند و او را به چهره و صدای کلمبیایی‌هایی تبدیل کرد که از جنایات جنگ متحمل شده بودند، اما به آشتی اعتقاد داشتند.

در سال‌های قبل از پیوستن به این کمیسیون، آقای پالاسیوس به‌عنوان رهبر محلی برای شبکه‌ای از سازمان‌های غیرانتفاعی که برای بهبود زندگی در Choco، بخش دولتی در امتداد ساحل شمالی اقیانوس آرام کلمبیا، که شامل Bojaya نیز می‌شود، کار می‌کرد.

در این نقش، در سال 2016، او تبانی بین نیروهای امنیتی و گروه شبه نظامی تازه تأسیسی را که کنترل منطقه را به دست آورده بود، محکوم کرد. در عرض چند ساعت، اولین تهدید به مرگ خود را دریافت کرد.

پس از انتشار گزارش کمیسیون، او به بوجایا بازگشت و به سخنان خود ادامه داد و اظهار تاسف کرد که چریک های فارک و شبه نظامیان AUC فقط با گروه های مسلح دیگر جایگزین شده اند.

او گفت: «چوکو با بزهکاری فلج شده است. “فقط حروف روی علائم تغییر کرده است.”

از آنجایی که او علناً وضعیت را ابراز تاسف کرد و اخاذی و آوارگی همچنان گریبان ساکنان منطقه را گرفته بود، تهدید به مرگ بازگشت. آقای پالاسیوس که هنوز توسط نیروهای امنیتی دولتی محافظت می شود، گفت: «آنها باید گفته باشند، لینر دوباره با همان سخنرانی می آید.

آقای پالاسیوس تخمین می زند که حدود 900 شهادت در کمیسیون شنیده است، از جمله از یک رئیس جمهور سابق، سناتورها، زمین داران، کشاورزان خرده پا، قاچاقچیان مواد مخدر و اعضای سابق FARC و AUC.

یکی از ملاقات‌ها با یک مرد قاتل بود که خود را توصیف می‌کرد، او به آقای پالاسیوس گفت که در فهرست طولانی‌اش هدف قرار گرفته است. آقای پالاسیوس گفت: «از همه نام‌ها، تنها من زنده بودم.»

قاتل سابق سپس درخواست بخشش کرد. پاسخ آقای پالاسیوس؟

او گفت: «ما همدیگر را در آغوش گرفتیم.