دادگاه ها چقدر باید قدرت داشته باشند؟

بسیاری از قوانین اساسی جدید به دادگاه های عالی اختیار روشنی برای حفاظت از حقوق اقلیت ها و نظام دموکراتیک داده است. برخی از دادگاه ها به شدت از این قدرت استفاده کردند تا تصمیمات اکثریتی را که به نظر می رسید در درازمدت دموکراسی را تضعیف می کند کنار بگذارند. در سال 1998، پس از تقریباً تصویب یک همه پرسی برای جدایی در کبک، دادگاه عالی کانادا حکم داد که چنین رأیی از نظر قانون اساسی کافی نیست زیرا اصول فدرالیسم و ​​حمایت از اقلیت ها را نقض می کند. زمانی که قانونگذاران در کلمبیا در سال 2010 همه پرسی را پیشنهاد کردند که به آلوارو اوریبه، رئیس جمهور اجازه می داد برای سومین دوره نامزد شود، دادگاه قانون اساسی حکم داد که رئیس جمهوری که 12 سال در این سمت خدمت کرده است، از طریق انتصابات، قدرت زیادی بر نهادهایی که مسئولیت کنترل او را دارند، جمع می کند. دادگاه قانون اساسی آفریقای جنوبی استقلال خود را از حزب حاکم کنگره ملی آفریقا در چندین مقطع حساس اعلام کرد و اجازه داد تا اتهامات فساد علیه رئیس جمهور سابق ادامه یابد.

به نظر می رسید که این دادگاه ها نبردهای خود را با دقت انتخاب می کردند. دیکسون، استاد حقوق در دانشگاه ولز جنوبی در استرالیا، می‌گوید: «اگر دادگاه‌ها از مسئولیت خود در حفاظت از دموکراسی چشم پوشی کنند، کار خود را انجام نمی‌دهند. اما اگر آنها در مقابله با شاخه های سیاسی بسیار قوی باشند، تقریباً مطمئن هستند که در درازمدت در معرض حمله و خارج شدن از ریل قرار خواهند گرفت. آنها باید به جامعه اجازه دهند تا دوباره تنظیم شود تا مردم دادگاه را به عنوان یک نهاد بسیار سیاسی نبینند.»

دادگاه عالی اسرائیل تا حدی در معرض حمله قرار گرفت زیرا این کشور قانون اساسی ندارد که به دادگاه قدرت تفسیر آن را بدهد. زمانی که اسرائیل در سال 1948 تأسیس شد، تلاش ها برای تدوین قانون اساسی شکست خورد. رهبران حزب مسلط و سکولار کارگر دلیل کمی برای محدود کردن قدرت خود می‌دیدند و نمی‌خواستند توافق متزلزل خود را با احزاب افراطی ارتدوکس که خواهان حاکمیت قوانین مذهبی بودند، به خطر بیندازند. در دهه 1980، زمانی که جمعیت یهودی اسرائیل مذهبی‌تر و سنتی‌تر شدند، اساتید حقوق سکولار اسرائیل با مشورت با همتایان آمریکایی خود و آهارون باراک، قاضی دادگاه عالی اسرائیل، مقرراتی را برای قانون اساسی تهیه کردند. در سال 1992، کنست یک قانون اساسی (قانونی که یک استاندارد ملی را تعیین می کند) تصویب کرد که کرامت و آزادی را تضمین می کرد. باراک “انقلاب مشروطه” را با قدرت جدیدی برای قوه قضائیه اعلام کرد. او نوشت: «هیچ چیزی فراتر از حوزه رسیدگی قضایی نیست.

دادگاه عالی اسرائیل طی سال‌ها به روش‌های مختلف تلاش کرده است تا تنش بین تعهدات دوگانه این کشور مبنی بر یهودی بودن و یک کشور دموکراتیک را میانجی‌گری کند. این حزب به نفع برابری جنسیتی و جنسی و وضعیت یهودیان محافظه کار و اصلاح طلب حکم داد و مواضع افراطی ارتدوکس را رد کرد. اما از نقش حمایت از فلسطینیان در اسرائیل که فاقد حقوق برابر هستند و فلسطینیان در کرانه باختری که در انتخابات اسرائیل رأی ندارند، عقب نشینی کرده است. عمر داجانی، استاد حقوق در دانشگاه اقیانوس آرام، می‌گوید: کسانی که کمترین توانایی را دارند از طریق فرآیند دموکراتیک از خود محافظت کنند. در عوض، دادگاه بارها و بارها می گوید: «دولت در وضعیت شکننده ای قرار دارد. ما عمیقاً مراقب نگرانی های امنیتی آن هستیم. ما می خواهیم چارچوبی برای ایجاد تعادل بین منافع ایجاد کنیم. و سپس ایجاد توازن تقریباً ناگزیر به برتری منافع دولتی بر منافع فلسطین می‌شود.»

به نظر می رسد دادگاه به طرق دیگر سرخوردگی جناح راست را در نظر می گیرد. در 20 سال گذشته، دادگاه عالی اسرائیل ضمن صدور احکام ارزشمندی در مورد حقوق زنان، LGBTQ، پناهندگان و پناهجویان، در واقع در حال عقب نشینی تدریجی از انقلاب باراک و خط همه جانبه مترقی بوده است. ران هیرشل، استاد علوم سیاسی و حقوق در دانشگاه تگزاس، آستین، و نویسنده کتاب «به سوی حقوق‌داری» در سال 2004. با این حال، تصویر دادگاه به عنوان سکولار و نخبگان ابزار سیاسی قدرتمندی برای جناح راست باقی ماند.